راهکار رئیس جمهور سابق گرجستان برای زنده نگه داشتن انقلاب اوکراین
‘میخائیل ساکاشویلی’، رئیسجمهور سابق گرجستان که رهبری ‘انقلاب گل رز‘ این کشور را در سال 2003 میلادی بر عهده داشت، تحلیلی درباره تحولات اخیر اوکراین با عنوان ‘چگونه انقلاب اوکراین را زنده نگه داریم؟’ دارد که در پایگاه اینترنتی ‘پلیتیکو’ منتشر کرده است.
وی در این مقاله می نویسد: “تحولات چشمگیر رخ داده در شهر ‘کیف’ طی چند روز گذشته جهان را پای تلویزیونها، رایانهها و تلفنهای هوشمند نشانده است. شجاعت مردم اوکراین باعث بخشیدن نیروی جدیدی به دموکراسیخواهان و دوستداران آزادی شده است اما موفقیت این تلاش هنوز قطعی نیست و چند هفته آینده برای اوکراین تعیینکننده خواهند بود.
همه ما علاقهمند به یک انقلاب خوب هستیم اما بخش سخت انقلاب روزهای پس از آن است. این خیلی آسانتر است که خطراتی را که میتواند یک انقلاب را به انحراف بکشاند پیشبینی کنیم تا اینکه راه حلهایی را برای حفظ مسیر انقلاب ارائه کنیم. هنگامی که برای بار دیگر قصد دارم به اوکراین سفر کنم، سفر نخست خود به این کشور را در جریان ‘انقلاب نارنجی‘ در سال 2005 هنگامی که رئیسجمهور جدید و منتخب کشورم گرجستان بودم و برای ایجاد یک کشور دموکراتیک به گونهای که ملت ما از زیر سایه اتحاد جماهیر شوروی سابق خارج شود تلاش میکردم، به یاد میآورم. در جریان آن سفر که پنج ماه پس از آنکه اوکراینیها دولت سابق خود را کنار زدند انجام شد، من نگران شدم از اینکه فهمیدم عملا هیچ یک از اصلاحات حیاتی لازم برای تغییر شکل این کشور حتی آغاز و یا برنامهریزی نشدهاند. فهم این مساله برای من دردناک بود زیرا من میدانستم که پیروز شدن یک انقلاب چه انرژی زیادی میطلبد و در آن هنگام احتمالا دیگر برای درست کردن مسیر انقلاب بسیار دیر شده بود. اما این بار ما باید از این اشتباهات اجتناب کنیم و باید انقلاب را در مسیر درست به پیش ببریم.
انقلاب گرجستان حدود یک سال پیش از خواهر آن یعنی انقلاب نارنجی اوکراین رخ داد. آنچه که گرجستان هنگامی که جمعیت مردم از خیابانها به خانهها بازگشتند با آن مواجه شد، تفاوت چندانی با وضعیت اوکراین نداشت. در آن هنگام با یک کشور شکست خورده که یک اقتصاد ناکارآمد و فاسد به طور نظاممند داشت و هیچ خدماتی را به مردم خود ارائه نمیداد و دستخوش جرم و جنایت بود و تحت حکومت شبکههای مجرمان قرار داشت و حتی بخشهایی از کشور دیگر تحت کنترل دولت مرکزی قرار نداشت، مواجه بودیم.
همانطور که اوکراین اکنون چنین وضعیتی دارد در آن زمان به کشور من به کنایه محل رشوهها و قبیلهها گفته میشد اما 17 ماه پس از آنکه انقلاب گرجستان پیروز شد تیم وزرا و کارشناسان با استعداد فعال در کابینه دولت من اقدامات زیادی انجام دادند تا به صورت ملموس شیوهای که دولت گرجستان با مردم خود تعامل دارد را تغییر دهند و بدین ترتیب طرز نگرش مردم به دولت نیز تغییر یافت. مردم گرجستان اعتقاد داشتند که این تغییرات واقعی هستند. زمان زیادی لازم بود تا بفهمیم که حجم زیاد فهرست اقدامات لازم که با آن روبرو هستیم چقدر زیاد است. ما از این زمان برای ایجاد میراثی برای کشور و شکست دادن فساد، اصلاح نهادها، چند برابر کردن بودجه، زیرساختهای مدرن و افزایش جذب سرمایه در کشور استفاده کردیم. زمان برای عملی کردن این اقدامات یک عنصر ارزشمند است که اوکراین چندان از آن برخوردار نیست.
در سال 2014 در ماهیت تعیینکننده تغییر سریع شیوهای که دولت اوکراین با شهروندانش تعامل میکند، نمیتوان اغراق کرد. این حقیقت بیش از پیش عیان میشود که انقلاب این کشور دیگر یک انقلاب تلویزیونی نیست بلکه انقلابی است که به دست انبوه مردم سپرده شده است. آنچه که ما در خیابانهای اوکراین شاهد بودیم چیزی نبود که تنها چند گروه نخبگان سیاسی بخواهند بلکه چیزی بود که مردم اوکراین میخواستند. اکنون هر گروه از نخبگان که افسار قدرت را در دست بگیرند باید کارهایی را انجام دهند که قبلا هرگز انجام نشدهاند. در انقلابهای انبوه سپاری شده، مردم یک کشور به طرزی حیرتآور با یکدیگر ارتباط و مشارکت دارند. در چنین انقلابهایی ابزارهای پاسخگویی هوشمندتر و قاطعتر از هر زمان هستند و توقع پیشرفت بر اساس ساعت سنجیده میشود نه هفته و یا ماه. این یک شکل کاملا جدید از تحول سیاسی است. اکنون نمیتوان ادبیات موجود درخصوص تعدیل انرژی انقلاب به انرژی اصلاح و سازندگی کشور را حتی به جریان انداخت و ما با چندین انقلاب به بنبست رسیده مربوط به بهار عرب مواجه هستیم که طی آنها تفکر سنتی و اقدامات کند نتوانستهاند باعث حفظ انقلابها شوند.
اوکراین میدان جنگ ایدههای جدید خواهد بود و امید است که در این زمینه موفق باشد. برای آنکه انقلاب دوم اوکراین فرصت واقعی موفقیت را داشته باشد باید در هفتههای آینده چهار تحول رخ دهد: نخست آنکه مخالفان باید به جای آنکه در زمینه شخصیتها اتحاد پیدا کنند در زمینه اصول متحد باشند. اوکراین پیشتر تجربه شکست یک انقلاب یعنی انقلاب نارنجی به دلیل درگیری داخلی نخبگان سیاسی طی یک دهه پیش را داشته است و این هر چه بیشتر اهمیت پیدا میکند که آنها از این شکست درس بگیرند. دومین تحول این است که باید جلوی تکه تکه شدن اوکراین گرفته شود. هرگونه تلاش برای آنکه تمامیت ارضی اوکراین را از طریق توسل به نیروهای داخلی و یا خارجی زیر سوال برده و یا تضعیف کند نباید اجازه عرض اندام پیدا کند. اظهارات بیادبانهای نظیر اظهارات مقامات روسیه در خصوص تصرف جزیره کریمه را باید اتحادیه اروپا و آمریکا سریع و صریح پاسخ دهند. سومین تحول در اوکراین که بسیار حیاتی است نظم بخشیدن به انقلاب است. این کار تنها از طریق انتخابات عادلانه، آزاد و سریع ممکن است که دولتی که از نظر مردم مشروع باشد و شریکی برای جامعه بینالمللی بوده و با آن مشارکت داشته و از طرف آن حمایت شود روی کار بیاید. تا زمانی که مردم اوکراین به دولت خود متکی باشند سرمایه غربی برای تسهیل این دوران انتقال قدرت موفق نخواهد شد. تنها پس از انتخابات است که دولت یک کشور میتواند اعتماد مردم را برای انجام اصلاحات ضروری به منظور بازیابی دموکراسی و تجدید حیات آن داشته باشد. تحول چهارم آن است که جامعه بینالمللی باید پس از آنکه خیابانهای اوکراین آرام شده و دوربینها به خانه بازگشتند به این کشور همچنان متعهد بمانند. ناظرانی که از قبل تحولات اوکراین را تحت نظر دارند باید آماده باشند تا به این کشور از چند طریق حیاتی کمک کنند. ما باید به اوکراین کمک کنیم تا انتخابات خود را به درستی و سریعترین زمان ممکن انجام دهد. بدون دولتی که مورد اعتماد مردم باشد هیچ اتفاقی در اوکراین نخواهد افتاد. ما باید آماده باشیم تا منابعی را برای حمایت از اصلاحات در اوکراین هنگامی که دولتی در این کشور به منظور اجرای آنها روی کار آمد تخصیص دهیم. ما باید فعالانه کمکهای مالی چشمگیر را برای ایجاد توازن در اقتصاد اوکراین در جریان این دوران انتقال قدرت و کاهش تاثیر سریع اقتصاد بر مردم اوکراین به عمل آوریم.”
مقاله خوبی بود. دست میشا و شما درد نکنه. 😉